جشن پایان دوره تحصیلی بچه های 86

دانشکده مدیریت و حسابداری بهشتی

جشن پایان دوره تحصیلی بچه های 86

دانشکده مدیریت و حسابداری بهشتی

سلام

شاید نشود به گذشته بازگشت و یک آغاز زیباتر ساخت ، ولی میشود هم اکنون آغاز کرد و زیباترین پایان زیبا ساخت . . .

نظرات 1 + ارسال نظر
U چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ب.ظ

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور ازین بی خبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت:
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم: ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم
گفت:‌ آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو
گفتم:‌ای‌دل چه مه‌ست این؟ دل اشارت می‌کرد
که:‌ نه اندازه‌ی توست این بگذر هیچ مگو
گفتم: این روی فرشته‌ست عجب یا بشراست؟
گفت:‌ این غیر فرشته‌ست و بشر هیچ مگو
گفتم: ‌این چیست؟ بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت: می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو
ای نشسته تو در این خانهء پر نقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو
گفتم:‌ ای دل پدری کن نه که این وصف خداست؟
گفت:‌ این هست ولی جان پدر هیچ مگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد