-
سوال؟؟؟
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 20:27
اگه فردا صبح از خواب پاشید و ببینید که کل این ۴سال (از روزی که فهمیدید بهشتی قبول شدید تا الان) فیلم بوده، اسم این فیلم رو چی میذارید؟
-
بیانیه
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 09:51
سلام و به نام خدا شعر هائی که می نویسم خوانده نمی شوند اما خواهند شد... قرار بود شعر جدیدی بنویسم اما به دلیل اینکه کسی از این وبلاگ بازدید نمی کند و نظر هم نمی دهد من هم به نشانه اعتراض تا اطلاع ثانوی از نوشتن شعر جدید خودداری می کنم.
-
یک پیشنهاد
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 11:27
سلام بچه ها یک پیشنهاد برای جشن داشتم به نظرم اگر عکسای دوران کودکی بچه هارو به صورت اسکن شده جمع آوری کنیم و از اونا یه کلیپ یا مسابقه ی حدس زدن اینکه این بچه کیه؟ درست کنیم باید کار جالبی باشه و می تونه یکی از برنامه های جشنمون باشه
-
دومین جلسه هسته فعالین
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 18:22
جلسه دوم فعالین هم امروز برگزار شد. تو این جلسه بیشتر بچه ها از کارهایی که انجام داده بودند گفتند، بیشتر برای اسپانسر. چند تا! تصمیم هم گرفته شد که مهم ترین هاش اینا بودن: 1. تاریخ جشن، قبل از امتحانات پایان ترم و قبل از فرجه، بین سوم تا ششم خرداد خواهد بود. 2. مجری جشن خانم نامداری احتمالن باشند به همراه یک مجری...
-
شما هم میتونید به جمع نویسنده های وبلاگ بپیوندید
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 23:29
دوستان عزیزی که علاقه دارن به عنوان نویسنده تو این وبلاگ بنویسن و خاطرات و تجربه ها و آموخته های خودشون رو از دانشگاه و دانشکده و درسها و استادا و بقیه چیزا بنویسن، میتونن رو قسمت تماس با من (سمت راست صفحه) کلیک کنن و همراه با معرفی کردن خودشون، ایمیلشون رو برای ما بفرستن تا ما هم براشون یه دعوتنامه بفرستیم. به همین...
-
تقدیم به بچه های خوابگاه
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 22:32
سه استکان برنج پنج استکان ِ پر آب قدری نمک اول برنج را می شوییم بعدا پنج استکان در آن ، آب بعدا نمک و بعد روی چراغ و جوش ملایم امشب دوباره این شکم پیچ پیچ من دارد عزا به جای غذا از بس که تخم مرغ شکستم ، دیگر مرغان خانگی هم با احتیاط می گذرند از کنار من گاهی ناهار و شام در کافه ای حقیر و گاهی در اتاق رفیقی حس می کنم من...
-
انشاء
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 22:26
کتاب هست کلاس هست استاد هست غروب دلچسبی هم هست فقط من هستم... در این غروب فروردین نود جلوی چشمانم تخته سیاهی ست گچ تخته پاک کن گچ را بر می دارم و خواهم نوشت زندگی انشایم شروع شد می نویسم ، می نویسم ، می نویسم پر شد پاک می کنم ناگفته های بسیار می نویسم ، می نویسم ، می نویسم پر شد خسته شدم پاک می کنم می نویسم تمام شد...
-
سلام
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 21:55
شاید نشود به گذشته بازگشت و یک آغاز زیباتر ساخت ، ولی میشود هم اکنون آغاز کرد و زیباترین پایان زیبا ساخت . . .
-
اولین جلسه هسته فعالین
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1390 21:17
امروز اولین جلسه برای هماهنگی بین بچه های فعال برگزار شد. تمرکز اصلی جلسه روی اسپانسر بود. البته در مورد مراسم و نحوه برگزاری هم کمی بحث شد. اما مهم ترین برنامه بین بچه ها و در خود دانشگاه در طی هفته بعد ثبت نام مقدماتی خواهد بود که قرار شد نمایندگان هر گروه از شنبه، تا یک هفته پیش ثبت نام رو انجام بدهند. احتمالا...
-
اولین کلاس با دکتر زندیه
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1390 19:51
به خوبی و وضوح در حد 22 گیگاپیکسل! یادم میاد. اولین روزی که قرار بود تو دانشگاه برم سر کلاس رو. ریاضی 1 داشتم با دکتر زندیه. کلاس ام یک شنبه ساعت 10 بود. صبح از توحید سوار اتوبوس شدم که مسیر رو خوب یاد بگیرم. اما همون روز اول اتوبوس رو اشتباه گرفتم و به جای اتوبوس تجریش، اتوبوس ونک رو سوار شدم! نتیجه اش معلوم دیگه!...
-
جلسه فعالین
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1390 21:49
دوستان عزیز تشکر از حضور شما در جلسه اول خواهشمند است عزیزانی که جهت همکاری برای برگزاری جشن اعلام آمادگی نمودند، روز سه شنبه 23 فروردین، ساعت 12.30 در کلاس 301 حضور به هم رسانند. با تشکر
-
عنوان ندارد!!!
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1390 20:59
من به کمک بچه ها، طی این روزها، و برای این که همه در جریان فعالیت ها باشند و بتونند به صورت فعال مشارکت کنند و از روند پیشرفت کارها هم اطلاع داشته باشند که نتیجه اخلاقی ش بشه کمک کردن! در این جا خواهیم نوشت!!
-
اولین نشست هماهنگی جشن پایان دوره تحصیلی
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1390 15:42
به اطلاع می رساند اولین نشست هماهنگی جشن پایان دوره تحصیلی روز دوشنبه ۲۲/۱/۹۰ ساعت ۱۲ در کلاس ۳۰۲ برگزار می شود .